وبلاگ

بیوگرافی پیتر دراکر

بیوگرافی پیتر دراکر
بیوگرافی

بیوگرافی پیتر دراکر

پیتر دراکر متولد سال 1909 می‌باشد که پس از 96 سال زندگی در سال 2005 دیده از جهان فروبست.

(برای درک بهتر این سال‌ها، تولد وی مصادف بوده است با دوره‌ی حکومت احمد شاه قاجار در ایران و سال وفات وی با اتمام دوره‌ی ریاست جمهوری آقای خاتمی و آغاز ریاست جمهوری آقای احمدی نژاد مصادف بوده است.)

پیتر دراکر در طول دوران زندگی‌اش، جنگ جهانی اول و دوم، خراب شدن دیوار برلین و حادثه 11 سپتامبر را دیده است.

وی در خانواده‌ای نسبتا ثروتمند که از طبقات بالای اجتماع به حساب می‌آمدند متولد شد.
پدرش رشته حقوق خوانده بود و کارمند وزارت خانه‌ای در اتریش بود و مادرش از نخستین پزشکان زن در اتریش بود.
او در سال 1931 نویسندگی در روزنامه را شروع کرد. و در طول زندگی‌اش مقالات و کتاب‌های زیادی نوشته است که در مجموع می‌توان گفت حدود 40 کتاب منتشر کرده است.
او مدرک دکترایش را در رشته حقوق بین الملل گرفت؛ اما نکته جالبش اینجاست که رشته تحصیلی وی به حوزه تخصصی‌اش (مدیریت) ارتباطی ندارد.
در ادامه به مهم‌ترین سال‌های زندگی دراکر و کارهایی که در این سال‌ها انجام داده است به تفکیک اشاراتی می‌کنیم:

سال 1939:

چیزی که ما از دراکر می‌شناسیم و یک جورایی آغاز مسیر واقعی زندگی‌اش از این سال آغاز شده است. وی در این سال نخستین کتابش را با عنوان “پایان انسان اقتصادی” (THE END OF ECONOMIC MAN) منتشر کرد. که هدفش از نوشتن این کتاب پرفروش شدن و برند شدن نبوده است. و تنها در این کتاب می‌خواسته تصویر و تصور خودش و همچنین یک سری از حرف‌ها و تجربیاتش را به عنوان انسانی که از اروپا فرار کرده و به آمریکا رفته است و از سیتره‌ی هیتلر گریخته و نازیسم و فاشیسم را دیده است بیان کند.

سال 1942:

وی در این سال دومین کتاب خویش به نام “آینده انسان صنعتی ” (THE FUTURE OF INDUSTRIAL MAN) را نوشت.

او در این سال به مقام استادی در کالج بنینگتون رسید و در آنجا تدریس می‌کرد. به گفته خودش در آن زمان از دانشگاه هاروارد و پرینستون پیشنهاد همکاری داشته ولی تدریس در این دانشگاه‌ها را نپذیرفته است.

در اینجا سوالی مهم مطرح می‌شود که چرا تدریس در این دو دانشگاه مطرح را رد کرده است؟!

پاسخ این است که دراکر دلش می‌خواسته دستش باز باشد و بتواند جهان را وسیع ببیند و به یک رشته خاص محدود نشود و بتواند در کلاس راجع به هر موضوعی که می‌خواهد صحبت کند. اما چون فکر می‌کرده که در این دو دانشگاه (یعنی دانشگاه هاروارد و پرینستون) مجبور است عین درسی که دانشگاه بهش گفته است را تدریس کند و جای مانور و انعطاف زیادی نداشته است این درخواست را نپذیرفته است.

درس مهم: دقت کنید آدم‌های مهم که به یک نقطه و به یک مقام و رده‌ای می‌رسند که اسمشون به جایگاه‌ها اعتبار می‌دهد، از اول درگیر اعتبار جایگاه‌ها نمی‌شوند!

برای درک بهتر این موضوع، دراکر می‌توانست استاد دانشگاه هاروارد یا پرینستون که آرزوی خیلی‌هاست بشود ولی دیگر نمی‌توانست “دراکر” و نظریه پرداز و پدر مدیریت جدید بشود.

در این سال بود که مدیران شرکت جنرال موتور، که در آن زمان یکی از موفق ترین شرکت‌های دنیا و پرچم دار کشور آمریکا در آن زمان بود، زمانی که متوجه می‌شود که چنین فردی با چنین ذهن تحلیلگری وجود دارد از دراکر که هیچ اطلاعی در رابطه با موتور و صنعت خودرو نداشت و تنها ذهنی تحلیلگر داشت دعوت کردند که طی مدت دو سال کتابی راجع به ویژگی‌ها و نحوه‌ی مدیریت شرکت بنویسد تا مدیران بتوانند تجربیاتشان و روششان را به مدیران نسل جدید و جوان منتقل کنند .

سال 1945:

در این سال سومین کتابش به نام “مفهوم بنگاه” (CONCEPT OF THE CORPORATION) را که در رابطه با شرکت جنرال موتور بود منتشر کرد. که این کتاب بیشتر نقدی بود بر جنرال موتور و نقاط ضعف مدیریتی این شرکت را بیان کرده است.

از این سال به بعد مسیر زندگی‌اش تا پایان عمر مشخص است. او یک نویسنده، یک روزنامه نگار، یک تحلیلگر و یک نظریه پرداز است که حاضر نیست صرفا به گزارش‌های دنیای اطراف قانع شود. می‌خواهد ببیند زیر این گزارش‌ها چه می‌شود گفت؟ و چه نظریه‌هایی می‌شود داد؟ و نظریه‌ها و روندهای این اتفاقات به چه شکل می‌باشند؟
دراکر همواره همین نگاه و روش را حفظ کرد و در طول زندگی‌اش فقط سعی کرد که به عمق و پختگی و گستره نگاهش اضافه کند.

دیدگاه خود را اینجا قرار دهید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز علامت‌گذاری شده‌اند *